جدول جو
جدول جو

معنی چین دیار - جستجوی لغت در جدول جو

چین دیار
دیار چین، سرزمین چین، چینستان:
سپهدار چین هر دم از چین دیار
فرستاد نزلی بر شهریار،
نظامی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دین دار
تصویر دین دار
دارای دین و آیین، کسی که به قوانین و قواعد دین و مذهب عمل کند، متدّین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چین دار
تصویر چین دار
ویژگی پارچه یا لباسی که چین و شکن داشته باشد، دارای چین
فرهنگ فارسی عمید
(دَ تَ)
چین دارنده، دارای شکنج، با نورد، با تا و لاهای بسیار
لغت نامه دهخدا
خیار کلانی که برای تخم نگاه می دارند، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
یار و یاور و مددکار دین، نامی از نامهای مردان زردشتی، (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(تُ / تَ کُ)
کین دارنده، آنکه از دیگری حقد و عداوت دردل دارد، آنکه دشمنی و بغض به دل دارد:
بر بهمن آوردش از رزمگاه
بدو کرد کین دار چندی نگاه،
فردوسی،
کین مدار آنها که از کین گمرهند
گورشان پهلوی کین داران نهند،
مولوی،
باز فروریخت عشق از در و دیوار من
باز بدرّید بند اشتر کین دار من،
مولوی،
مده پند و مبر خونم به گردن
که چشم دلبر کین دار مست است،
مولوی،
رجوع به کین داشتن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از دین یار
تصویر دین یار
یار و یاور و مددکار دین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دین دار
تصویر دین دار
کسی که دارای دین و آیینی باشد، متدین، متدین به دین اسلام، متقی، با تقوی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دین یار
تصویر دین یار
کاتوزی، روحانی
فرهنگ واژه فارسی سره
درختی که خزه ی بسیار بر پوست آن روییده باشد
فرهنگ گویش مازندرانی
از مناطق کوهستانی و ییلاقی شاه کوه و ساور استرآباد
فرهنگ گویش مازندرانی